جا مانده است
اول شعرم اگر جا مانده است
رد پایی از تو لیلا مانده است باورم دیگر نمی شد این غزلشاعری بی دست و پا را مانده است آخرین حرفی که می گفتم به خوداین چه موجودیست زیبا مانده است دیگر اکنون صحبت چیزی نبوددر سرم چون حال نجوا مانده است وقت خوابیدن چه چیزی با تو گفتبچه ای در خواب و رویا مانده است سیل اشگ و آه تسکینم نداداین جنون عشق با ما مانده است کس نمی پرسد که این شوریده حالدر میان موج دریا مانده است آخر شعرم اگر پر سوز بودچون که داغی از تو لیلا مانده است