در بیابان
در بیابان سوز گرما را ببین
موج نا پیدای دریا را ببین آدمی خود مات حیران مانده استاینکه می گویند آنجا را ببین اینکه از من گفته ای تو وهم نیستوهم آن باشد که هر جا را ببین سخت باشد گفتن چیزی که نیستاین من و این حرف بی جا را ببین ناز کش خواهی اگر آورده امبا وفا باش حال شیدا را ببین عاشقی با عشق بازی می کنداینچنین بود عشق و سودا را ببین شرم دارم از حظور پاک تومن که گفتم عاشقی ها را ببین